جنبش زنان در امریکا


موج نخست جنبش زنان (1920-1848) و دستاوردهای آن



موج نخست جنبش زنان در شرایطی شکل گرفت که در اروپا و امریکا جنبش های اجتماعی دیگری در نیز فعال بودند.جنبش زنان به نوعی از دل این جنبش های اجتماعی درآمد،زیرا زنان فعال در این جنبش ها که فعالیت عام اجتماعی را تجربه می کردند،به دلیل موقعیت نابرابر خود در درون جنبش(مانند اجتماع بزرگتر) در وضعیتی تناقض آمیز قرار گرفته بودند و همین امر بنیان شکل گیری هویت جمعی برای آن ها می شد.در امریکا بطور خاص،جنبش الغای بردگی نقش مهم و تعیین کننده ای در پیدایش موج نخست جنبش زنان داشت.                                                                      
می توان جنبش زنان در امریکا را به دو مرحله تقسیم کرد:
 1.از جنبش الغای بردگی تا پایان جنگ های داخلی
 2.از پایان جنگ داخلی تا کسب حق رأی
مرحله اول:
در سال 1829 یک زن سفید پوست جنوبی در نامه ای به لیدیز مگرین-مجله بانوان که نشریه ای محافظه کار نیز بود،از هم جنسان خود خواست برای رهایی بردگان متشکل شوند.از سال 1832 به بعد،زنان نخست در فیلادلفیا و بوستون و سپس در سایرشهرها دست به تشکیل انجمن های ضد برده داری زدند.نخستین«کنوانسیون ضد برده داری زنان امریکایی»در سال 1837 با شرکت 81 هیئت اعزامی از دوازده ایالت در نیویورک تشکیل شد.در قطعنامه این کنوانسیون، حق زنان برای ورود به کار سیاسی مورد تأکید قرار گرفت. بعد از کنفرانس ضد برده داری در لندن(1840)که در آن زنان نتوانستند اجازه حضور در صحن جلسات را بیابند،بود که آنها به فکر سازمان دهی جداگانه و مستقل از جنبش الغا برای پیشبرد منافع و علائق خاص زنان افتادند و مصمم شدند که «علاوه بر آزادی بردگان به فکر آزادی بردگان به فکر آزادی خود نیز باشند» عملاً در ژوییه 1848 بود که اطلاعیه تشکیل گردهمایی زنان در سنکافالز را منتشر ساختند و این گردهمایی «شروع سازمان مستقل زنان بر اساس منافع خودشان» بود.                                  به هر تقدیر،در گردهمایی سنکافالز اعلامیه ای با تأکید بر ستم دیدگی تاریخی زنان و لزوم برخورداری آنها از حقوق برابر با مردان در عرصه های مالی و اقتصادی،آموزشی،اجتماعی و سیاسی مورد تصویب قرار گرفت.برخی از زنان در جنبش تازه پا گرفته منع مشروبات الکلی نیز فعال بودند.جنبش منع مشروبات الکلی را نخستین جنبش توده ای زنان در امریکا میدانند.از جمله مهمترین زنان فعال در طرفداری از جنبش منع مشروبات الکلی در قرن19،سوزان بی.آنتونی بود که در فعالیت هایش خصوصاً در جهت ایجاد تشکل میان زنان هوادار جنبش منع مشروبات با مخالفت های زیادی روبرو شد. با شروع جنگ داخلی(65-1861)میان ایالات شمالی و جنوبی امریکا با توافق نسبی میان رهبران جنبش زنان و رهبران جنبش الغا، زنان فعالیت خود را عمدتاً بر مبارزه علیه برده داری متمرکز کردند با این امید که پس از جنگ و ظهور شرایط برای طرح الغای بردگی و اعطای حقوق مدنی و سیاسی به سیاه پوستان و به ویژه برخورداری آنان از حق رأی،آنان نیز با حمایت جنبش الغا از این حقوق برخوردار شوند. زنان به ویژه در ایالات شمالی،در طول جنگ داخلی به بالاترین میزان از فعالیت های اجتماعی خود رسیدند.آن ها «انجمن مرکزی زنان برای امداد» را تشکیل دادند که ریاست آن را نیز یک زن به عهده داشت.در طول جنگ داخلی علاوه بر زنانی که در پشت جبهه ها عواملی تعیین کننده در تأمین نیازها و مایحتاج پزشکی و پشتیبانی نظامیان محسوب می شدند،برخی از زنان با نام مستعار و با لباس مردانه خدمت نظامی می کردند.
 آنچه بیش از هر چیز در نوشته ها و گفته های رهبران جنبش در این مرحله دیده می شود،تأکید بر جوهره انسانی مشترکی است که صرف نظر از تفاوتهای جنسی باید اساس رفتارها،شئون،حقوق و شخصیت افراد قرار گیرد و تقریباً همه حقوقی که آن ها طلب میکنند بر مبنای همین مفاهیم و به ویژه برابری است.این تأکید برابری تا حدی نیز بر آموزه های دینی پروتستان در قرن 19 بود.در اعلامیه سنکافالز به صراحت آمده بود«زن با مرد برابر است» و برابری انسانها «نتیجه ضروری واقعیت یکسان بودن نسل [بشر] در توانایی های مسئولیتی است»پس زنان باید بتوانند در همه عرصه هایی که مردان در آنها جایز شمرده می شوند حضور یابند.در این مرحله از موج اول جنبش زنان،بوضوح این گفتار برابری است که بر اساس انگاره های لیبرال در جنبش در موضعی هژمونیک قرار دارد و دعوی همه حقوق بر اساس آن توجیه می شود.              
 خواست های اصلی زنان در این مرحله:  
 1.اصلاح لباس:زنان بر این باور بودند که لباس در رهایی فیزیکی زنان اهمیت دارد و زنان تا وقتی لباس راحت نپوشند نمی توانند بخوبی کار کنند و جسم خود را سالم نگاه دارند.اما طرح اصلاح لباس زنان در دهه 1850 با شکست مواجه شد.
 2.اصلاحات حقوقی:اصلاحات حقوقی در این دوره برای فمینیست ها بسیار جاذبه داشت.از نظر آنها مسئله مهم،مفهوم موجود در پشت سر قانونی بود که شخصیت حقوقی زن بعد از ازدواج را نفی می کرد و این مسئله برای آنها پذیرفتنی نبود
 3.اصلاحات سیاسی:در این مرحله از مهم ترین حقوقی که مورد توجه جنبش زنان قرار داشت،دستیابی به حق رأی بود. 
 4.مرد ستیزی،نقد خانواده و ازدواج:در اعلامیه سنکافالز مردان بوضوح بعنوان «ظالمانی» که در طول تاریخ زنان را به انقیاد کشیده و حقوق آنها را پایمال کرده اند مطرح شده بودند.در برخی از گردهمایی های زنان نیز قطعنامه هایی به تصویب می رسید که حاکی از نوعی اعلام «جنگ جنسی» بود.اما در این زمینه اتفاق نظری وجود نداشت.      
 5.طرح برداشت های جدید از مسیحیت:برخی از زنان در رهبری جنبش بر آن بودند که اساساً نصوص مقدس و انجیل مؤید و حامی جنبش زنان است و اعتقاد به بازنویسی انجیل داشتند. 
.
مرحله دوم:
 با پایان جنگ داخلی و فرار رسیدن «ساعت سیاهان» زنان بر آن بودند که با حمایت جنبش الغا،زمان را به«لحظه تاریخی»نیز تبدیل کنند.زنان تأکید داشتند که هم زمان با طرح حق رأی بردگان،باید حق رأی زنان نیز مطرح شود و به تصویب برسد.اما این نظر با مخالفت رهبران جنبش الغا مواجه شد و به اتحاد پنجاه ساله میان دو جنبش پایان داد. 
تا پیش از اصلاحیه چهاردهم که بر اساس آن رعایت حقوق شهروندی همه اتباع ایالات متحده به رسمیت شناخته شد،و در آن حرفی از مذکر بودن رأی دهندگان بعنوان یک شرط اشاره نشده بود،اما در این اصلاحیه به صراحت از «رأی دهندگان مذکر»نام برده شد و در نتیجه از این پس،اعطای حق رأی به زنان مستلزم اصلاح قانون اساسی شد.در سال 1868 جمهوری خواهان رادیکال طرح اصلاحیه پانزدهم را برای حق رأی به کنگره بردند که بر اساس آن «نژاد،زنگ یا وضعیت قبلی بردگی»حق شهروندان برای رأی دادن را منتفی نمی ساخت.اما در این اصلاحیه سخنی از جنسیت به میان نیامد.در این دوران دو سازمان جداگانه در حمایت از حقوق زنان با راهبردهای کم و بیش متفاوت تشکیل شدند.(انجمن امریکایی حق رأی زنان و انجمن ملی حق رأی زنان).در سال 1890 دو جناح جنبش در سازمان واحدی تحت عنوان «انجمن ملی امریکایی حق رأی زنان»که با عنوان اختصاری ناسا خوانده می شد ادغام شدند مه هدف اصلی آن کسب حق رأی بود.در این سالها هریت استنتون پلاچ اتحادیه سیاسی زنان را تشکیل داد و در سال 1910 از رهبران ناسا دعوت کرد که در یک رژه عظیم که در خیابان پنجم نیویورک برگزار می شد،شرکت کنند.جنبش زنان در این سالها دو رهبر رادیکال دیگر نیز پیدا کرد،آلیس پل و لوسی برنز که هر دو در انگلستان در جنبش زنان فعالیت داشتند و درمراجعت به امریکا ستیزه جویی و تاکتیک های«جلب خبر» را از انگلستان به امریکا انتقال دادند.در سال 1917 فعالیت ناسا برای لابی کردن در کنگره افزایش یافت.با همه جانبه شدن فشارها ویلسون(رئیس جمهور امریکا)نیز به طرفداری از حق رأی برخاست و سرانجام در سال 1920 اصلاحیه قانون اساسی در مورد حق رأی رنان در تمامی ایالات به تصویب رسید.(پس از 71سال فعالیت مستمر جنبش زنان به یکی از محوریترین خواست های خود یعنی حق رأی دست یافتند.)
خواستهای جنبش زنان در مرحله دوم:
1.اصلاح لباس:در اواخر دهه 1880و1890 به ضرورت زندگی مدرن حرکتی به سمت لباسهای ساده تر وجود داشت.
2.ازدواج و ساختارهای خانواده:برخی از زنان بخصوص در سطح رهبری جنبش نسبت به ازدواج بدبین بودند و ازدواج را وسیله ای برای از بین بردن شخصیت حقوقی زن میدانستند.البته این موضع همه زنان فعال در جنبش نبود.بسیاری از آن ها خود را مدافع خانواده و ارزشهای آن می دانستند.  
3.تفسیر مجدد از دین:تلاش های زنان برای نیل به مقام کشیشی که از محورهای مورد توجه جنبش زنان در مرحله اول بود،در برخی از کلیساها با موفقیت همراه شد.در ادامه تلاشها برای تفسیر مجددی از مسیحیت،در دهه1890 انجیل زنان نو شد که البته با واکنش های تندی مواجه گشت. 
4.درخواست خدمات رفاهی:برخی از رهبران جنبش زنان در این دوره بر آن بودند که باید زنان از امکانات رفاهی لازم برای کار در خارج از خانه برخوردار باشند.برخی دولت و برخی مشارکت زنان را عامل تحقق چنین خواسته هایی می دانستند.                                                                                                                   5.برابری اقتصادی:گیلمن بر این نظر بود که ریشه همه نابرابری ها در نقش های مبتنی بر جنس است.به عقیده او تنها راهی که زنان می توانند از طریق آن به برابری یا مردان دست یابند،نیل به برابری اقتصادی است.                            5.فردیت:جنبش زنان در این مرحله تأکید داشت که زنان نباید صرفاً بعنوان«مادر،همسر،خواهر و دختر»مورد توجه قرار گیرند بلکه«به عنوان شهروند،به عنوان زن»تلقی شوند.                                                                  7.حق رأی: بی تردید مهم ترین درخواست جنبش در این مرحله دستیابی به حق رأی بود.
در دهه های میان پایان جنگ داخلی و جنگ جهانی،جنبش زنان تجربه تشکیلاتی کم وبیش وسیعی داشت.به این ترتیب،در مرحله دوم موج اول جنبش زنان فعالیت سازمان یافته همراه با ایجاد شبکه های ارتباطی در درون جنبش و با سایر جنبش ها به یکی از ویژگی های بارز جنبش تبدیل شد که در پیروزی آن در کسب حق رأی بی تردید تأثیر تعیین کننده داشت. جنبش زنان توانست پایگاه اجتماعی خود را گسترش بخشد و افکار عمومی را نه تنها به خود جلب کند بلکه توانست تا حد زیادی در جلب همدلی بخش هایی از افکار عمومی نیز به توفیق برسد.
 پیروزی در مبارزه برای کسب حق رأی را معمولاً پایان فصلی در جنبش حقوق زنان و حتی گاه«پایان فمینیسم» (والبته بر خلاف نظر اونیل،فقط پایان موج اول آن)میدانند. و معمولاً فمینیست ها در تحلیل سال های 1920 تا اواخر دهه 1950 و برخی تا اواسط دهه 1960 از افول و رکود فمینیسم سخن می گویند و به نوعی از سال های 1960-1920 به زمان تعلیق جنبش زنان یاد می شود.